«دل تنگی ...»
89/8/5 10:47 ع
امروز عجیب دل تنگم ....
دل تنگ مناطق عملیاتی و زمزمه های لبم و لرزش های قلبم .... دل تنگ مظلومیت عینی شهدای غرب و ارتفاعات بازی دراز ......دل تنگ پادگان ابوذر و تپه های روح الله ....دل تنگ سرپل ذهاب و شهید امینی ....دل تنگ حس صدای الله اکبر شهدا در مرصاد ....دل تنگ "بازی دراز" ی که شهید بهشتی درباره اش گفت : "عرفان واقعی است !" ....دل تنگ فکه و رمل های داغ و سوزانش ....دل تنگ شلمچه و آسمانی بودن ....دل تنگ طلائیه و باران هایش .....دل تنگ پاهای بدون کفش و اشک های بدون خجالت ....دل تنگ دل تنگی ها در پاسگاه زید و با شهدای گمنامش ....دل تنگ خاکی شدن و درد و دل کردن با شهدا ....دل تنگ فریادهای خاموش .....دل تنگ سه راه شهادت و حس غریبش ....دل تنگ چزابه و غروب با صفایش ....دل تنگ زیارت عاشوراهای پر از گریه ....دل تنگ میشداغ و رزم شبانه و فریاد العفو ها .......دل تنگ دهلاویه و سکوت و خلوت دوست داشتنی اش .....دل تنگ اروند و آن آب گِل آلودش که با هر موجش چه صداهایی که نمی شنوی!.......دل تنگ مسجد جامع خرمشهر .......دل تنگ حس حضور معطر شهدا .......دل تنگ صبح های پر از یاد مولاصاحب الزمان(عج) .....دل تنگ دو کوهه و حسینیه شهید همت ....دل تنگ تنهایی های پر از حضور ملموس و عینی خدا !! دل تنگ همه چیز و خسته از همه جا و همه کس !! خسته شدم از شهر و مردمش ....از همه تعلقاتش !! از همه محدودیت هایش !! از مسخره کردن اعتقادات !!خدایا به کجا می رویم ؟؟ بی یار شده ایم ، تو یارمان باش !! خدایا ! نفس کشیدن هم برایم سخت شده است !! دلم میخواهد روی رمل های داغ فکه سر بگذارم و زار زار گریه کنم ! خدایا ! دلم برای تنهایی خودم در این روزگار می سوزد ! اما عیبی ندارد ، همه غصه ها برای من !! همه غصه ها به لبخند و دعای مادر شهید می ارزد !!
همه غصه ها به جنوب یا غرب رفتنش می ارزد !! همه تنهایی ها به صفای ِ تنهایی با شهدا می ارزد !! همه غصه ها به خیلی چیزها می ارزد ! همه ی غصه ها باشد تا وقتی به طلائیه و سه راه شهادت برسم !!حساب ما باشد با شهدا و کَرَ مِشان .....اما شهدا !! تنهایمان نگذارید که ما به خاطر خواستن ِ شما تنها مانده ایم !! دعایمان کنید ...